ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) هشتمین امام شیعه اثنی عشری (۱۴۸–۲۰۳ق)، کنیه آن حضرت، ابوالحسن و مشهورترین لقبش، «رضا» است و بیست سال مقام امامت را بر عهده داشت. امام رضا(ع) در شهر مدینه به دنیا آمد و در طوس به شهادت رسید.
مأمون عباسی او را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد. جلسات مناظرهای که مأمون عباسی میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب تشکیل میداد، معروف است. شهادت وی به دست مأمون عباسی است و مرقد آن حضرت هم اکنون در شهر مشهد قرار دارد و سالانه زیارتگاه میلیونها مسلمان از کشورهای مختلف است.
زندگینامه
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. بنابر برخی منابع صابر، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۱]
زادروزش را پنجشنبه یا جمعه ۱۱ ذی القعده، یاذی الحجه و یا ربیع الاول سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ قمری نقل کردهاند.[۲] کلینی سال تولدش را ۱۴۸ه.ق. نقل میکند.[۳] نظر بیشتر علماء و مورخین نیز همین است.[۴]
شهادتش را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادی الاولی، یا ۲۳ ذی القعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.[۵] کلینی، وفاتش را در ماه صفر سال ۲۰۳ه.ق. در سن ۵۵ سالگی ذکر میکند.[۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت حضرت، ۲۰۳ه.ق. بوده است.[۷] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.[۸]
در سن حضرت نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت، اختلاف پیش آمده است که از ۴۷ تا ۵۷ سال گفته شده است.[۹] طبق قول اکثریت مذکور در مورد ولادت و وفات، سن وی ۵۵ سال بوده است.
مادر
مادر امام رضا (ع)، کنیزی بود به نام تکتم. این نام زمانی بر وی گذاشته شد که امام کاظم(ع) مالک وی شد[۱۰] و وقتی امام رضا به دنیا آمد، امام کاظم(ع) «تکتم» را طاهره نامید.[۱۱]
صدوق میگوید: عدهای روایت کردهاند که نام مادر امام رضا(ع) سَکَن نوبیه، بوده است و همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین است.[۱۲] برخی نیز میگویند: «مادرش کنیزی پاک و پرهیزگار بود به نام نجمه که حمیده مادر امام موسی کاظم وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا او را طاهره نامید.» [۱۳] گفته شده است که مادر امام رضا(ع) از اهالی نوبه بوده است.[۱۴]
همسر (ان)
وی همسری به نام سبیکه[۱۵] داشت که گفته شده است از خاندان ماریه همسر پیامبر(ص)، بوده است.[۱۶]
علاوه بر سبیکه، در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است: مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد که با دخترش «ام حبیب» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲ق یاد میکند.[۱۷] گفتهاند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه هایش بوده است.[۱۸] یافعی نام دختر مأمون را «ام حبیبه» میداند که مأمون او را به عقد امام رضا در میآورد.[۱۹] سیوطی نیز، از تزویج دختر مأمون با امام رضا(ع) یاد میکند ولی اسم آن دختر را ذکر نمیکند.[۲۰]
فرزند (ان)
در شماره و اسامی فرزندان وی اختلاف است، گروهی آنها را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.[۲۱] سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.[۲۲] گفته شده است که فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین مدفون شده است که همان امامزاده حسین کنونی در قزوین است و امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.[۲۳] مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.[۲۴] ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.[۲۵] برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.[۲۶]
امامت
مدت امامت او پس از پدرش، ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که همزمان با خلافت هارون الرشید، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) بود.[۲۷]
بعضی از کسانی که احادیثی را از موسی بن جعفر (علیهالسلام) بر امامت فرزندش علی(ع) نقل کردهاند از این قرارند: داود بن کثیر الرقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم القابوسی، الحسین بن المختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان.[۲۸]
علاوه بر ادله روایی فراوان، مقبولیت امام رضا(ع) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی، ثابت کننده امامت اوست و هرچند وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده و سخت بود اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا(ع) را پذیرفتند.[۲۹]
سفر به خراسان
هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰هجری [۳۰] یا ۲۰۱ هجری[۳۱] بود. در تاریخ یعقوبی آمده است که مأمون، امام رضا علیهالسلام را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی ضحاک خویشاوند فضل به سهل بود. آن بزرگوار را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۲] مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام میترسید. او به طور خاص دستور داد که حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره و خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۳] مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۳۴]شیخ مفید میگوید: مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنیهاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. وی آنها را در خانهای جای داد و امام رضا را در خانهای دیگر و او را اکرام کرد و بزرگ داشت[۳۵]
بیان حدیث سلسلة الذهب
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](ع) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.
یکی از مهمترین و مستندترین حادثه در طول مسیر، در نیشابور اتفاق افتاد که امام رضا(ع) در آنجا حدیث معروف به سلسلة الذهب را ایراد کرد.[۳۶]
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، پس از آنکه اراده کرد به سوی مأمون کوچ کند، مُحدِّثان جمع شدند، و عرض کردند:ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای استفاده ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
- شنیدم از پدرم موسی بن جعفر(ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد(ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی(ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی(ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا(ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من خود یکی از آن شروط میباشم.[۳۷]
ولایتعهدی مأمون
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو سپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. پس از این، مأمون از وی خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به او واگذار نماید. باز امام مخالفت شدید کرد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شوری را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنها جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنها مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام(ع) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۳۸]
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ه.ق. به ولیعهدی پس از خود با وی بیعت نمود و مردم را به جای لباس سیاه (لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر(ص) بوده است.[۳۹])، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا(ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۴۰]